Friday, July 30, 2004

از خونه میای بیرون واسه اینکه از یه مغازه نزدیک خونه خرید کنی,
راه بیشتر نزدیکه تا دور.موقعی که داری میری دو نفر رو می بینی؛
موقع برگشتن دوباره همون دو نفر رو میبینی که آروم آروم راه خودشون
رو میرن و اون مسیری رو که تو رفتی و برگشتی هنوز نرفتن
بعضی وقتها تو زندگی پیش میاد که یک کاری رو انجام میدی, بعد که
سرش فکر میکنی می بینی کارت زیاد شبیه بقیه نیست,هر چی فکر
میکنی به نتیجه نمی رسی,حتی اگه بیشتر فکرکنی مبینی تو یک مسئله
مشترک تقریبا هیچ دو انسانی شبیه به هم پیدا نمیشن. یه موقعیت کاری با
یک رئیس سخت گیر ممکنه برای تو واقعا عذاب آور باشه و نتونی
باهاش کنار بیای,در عوض یه نفر دیگه هر جور شده با موقعیت کنار
میاد و تقریبا بدون مشکل به کارش ادامه میده؛ و یا حتی ممکنه همین
شرایط برای فردی شرایط ایده آلی برای کار کردن باشه. در بعضی
موارد که واسه کسی مشکلی پیش میاد و ما دوست داریم کمکش کنیم
,هر چی بیشتر سعی میکنیم کمتر نتیجه میگیریم. یا راجع به یه موضوع
که واسه یکی اتفاق افتاده صحبت میکنی و میگی :آخه چه طور چنین
کاری رو انجام داد!؟! ایراد کار اینجاست که:

ماها سعی میکنیم همه چیز رو از دیدگاه تجربیات خودمون تفسیر کنیم

No comments: