Sunday, March 18, 2007

و اما عشق


خودش بود.همانطور ساکت.سرخی وجودش کامل تر از قبل،بهمراه خودش همچنان ادامه داشت،اما اکنون نمایان میشد.دیرزمانی بود که با بشر الفت داشت.زمان تولدش با نوع انسان یکی بود.زمانی رسیده بود که پیش خود فکر میکرد

برای خود زندگی کند.نامه را به آدم داد

فرستنده: عشق
گیرنده: آدم
آدرس: ابدیت

آدم نامه را باز کرد و خواند



من مردم

Wednesday, March 14, 2007

بازگشتی دوباره









از اونجایی که خدایان نامیران آدونیس هم هیچ وقت نمیمیره،اما واسه برگشتن ممکنه به شک احتیاج داشته باشه.من که نه شکی دیدم نه مردم،اما به یه خواب فرو رفته بودم.بگذریم.حالا که هم زندم هم بیدار.راستی،این پروانه هه هم منم،یعنی آدونیس،فعلا که این صورت زمینی منه،یا بهتر بگم یکی از صوری که به اون شکل ظاهر میشم.اگه یه پروانه این شکلی دیدین بدونین منم.عکس سمت چپی هم من وافرودیته ایم.پیداش کردین به من خبر بدین،جفتم رو گم کردم.در واقع هنوز پیداش نکردم.